Police and love

پارت 19

بعد چند مین مینهو ازش فاصله گرفت و به صورت سرخ شده هان زل زد  پسر کوچیک تر دستاش رو صورتش گرفت

-میننننن ساااااننننن

+جانم

-این چه کاری بودد

+مگه بوسیدن لب کسی که ماله خودمه جرمه

اون طرف تر دو مردی که درحال تماشای دو کبوتر عاشق بودن مرد بزرگتر زمزمه کرد

=لاس زدنم که بلده *پوزخند*

*دقیقا همون کاری که تو بلد نیستی

هیونجین با چشمای متعجبی که به پسرکش خیره شده بود چند باری پلک زد

=من؟

*نه من

=عشقم بزار دوروز از خوشگذرونی دیشب بگذره

*ایش نترس تا نه ماه وقت دارم سرت غر بزنم

=منظورت... واسا تو حامله ایی

جمله اخر به‌قدری بلند بود که حواس اون دوتا پسر اون طرف رو جلب کرده باشه

*اره

پسر بزرگتر  با خوشحالی محکم عشقشو به آغوش خودش کشید.
هنوز باورش نمیشد که قراره بابا بشه. همونطور که هنوز باور نکرده همچین فرشته ای مال خودشه.

کمی اون طرف تر هان که از فهمیدن این خبر برای اون دوتا خیلی خوشحال بود...
ولی مینهو ذهنش پر از فکر بود از طرفی میخواست با هان همچین
لحظه ای رو تجربه کنه ولی از طرفی باید یادش می‌بود که اون و هان فقط برای یه ماموریت لعنتی اسمشون تو شناسنامه همدیگه اس
و فقط شیش ماه فرصت داره هم هان و واقعا مال خودش کنه وهم این ماموریت کوفتی که یه هفته اش گذشته رو تموم کنه